پرونده ویژه یک سریال تلویزیونی !!!
دایی جان ناپلئون
بر اساس رمان دایی جان ناپلئون
نوشته ایرج پزشک زاد
بازیگران :
مرحوم غلامحسین نقشینه ( دایی جان ناپلئون )
مرحوم پرویز فنی زاده ( مش قاسم )
مرحوم اسماعیل داور فر ( دوستعلی خان )
مرحومه پروین ملکوتی ( عزیز السلطنه )
مرحوم محمود لطفی ( شیر علی قصاب )
مرحوم خیرالله تفرشی آزاد ( شمسعلی میرزا )
مرحوم جهانگیر فروهر ( نایب تیمور خان )
مرحوم میراحمد ایروانلو ( دکتر ناصر الحکما )
پروین سلیمانی ( مادر آسپیران غیاث آبادی )
محمد ورشوچی ( آسپیران غیاث آبادی )
نصرت کریمی ( آقاجان )
مهری ودادیان ( شاه جون )
سوسن مقدم ( لیلی )
مرضیه ( ننه بلقیس )
سعید کنگرانی ( سعید )
محمد علی کشاورز ( دایی جان سرهنگ )
سهیلا ملکی ( زن سرهنگ )
بهمن زرین پور ( پوری فشفشو )
زری زندپور ( قمر )
پرویز صیاد ( اسدالله میرزا )
مستانه جزایری ( اختر )
مینو ابریشمی ( طاهره )
روح الله مفیدی ( سید ابوالقاسم واعظ )
کارمن زکی ( فرخ لقا خانم )
و...
در همین نگاه اول به لیست اصلی بازیگران سریال جذاب دایی جان ناپلئون که در سال 1355 ساخته شد و با محبوبیت بسیار روبرو گشت متوجه میشویم که بیش از 7 تن از بازیگران شاخص آن زمان به دیار باقی شتافته اند ...
بازیگرانی که روزگاری یکی از بهترینهای سینما و تلویزیون ایران زمین بوده اند ... مرحومه پروین ملکوتی با بازی های بینظیرش در سریالهای : دایی جان ناپلئون ، خانه قمر خانم و... که چند سال پیش وفات نمود ... اسماعیل داورفر گرامی که سالهای سال در سکوت کامل خبری در خانه اش از درد رنج میکشید و دم برنمی آورد تا سرانجام 3 روز پیش دار فانی را وداع گفت ... مرحومین جهانگیر فروهر ، پرویز فنی زاده و غلامحسین نقشینه که بی شک و بی هیچ تردیدی از بهترین های سینمای ایران بوده اند ... پرویز فنی زاده این اسطوره سینما و تلویزیون ایران را الآن کمتر کشی میشناسد اما چه سود از این دردها که جوانان امروز ایران زمین اسطوره های سینما را فراموش کرده اند ؟؟؟
براستی بازیگری این هنر پر طرفدار چه سر و سری دارد ؟ چقدر خوش خط و خال است و چقدر سمی و کشنده و مهلک ؟؟؟
چرا اینقدر دنیای هنر دنیای بی وفایی است ؟؟؟
چرا تا هنرمندان برجسته زنده هستند یادی از آنها نمیکنیم ؟؟؟
چرا فقط موقع وفات هنرمندان در تالار وحدت یا جلوی خانه سینما جمع میشویم ؟؟؟
مگر نمیشود تا زنده بود قدر همدیگر را دانست ؟؟؟؟
هنرمندان ایران زمین چرا به هوش نمی آیید ؟!!!
در همین چند سال گذشته بشمارید که دست اجل چند تا از ناب ترین ها را از ما گرفت ؟؟؟
مرحوم احمد قدکچیان ، مرحومه ملیحه نظری ، مرحوم حسین کسبیان ، مرحومه پوپک گلدره ، مرحوم رسول ملاقی پور ، مرحوم بابک بیات ، مرحوم محمد علی فردین ، مرحوم رضا بیک ایمانوردی ، مرحومه جمیله شیخی ، مرحوم منوچهر نوذری ، مرحوم جعفر بزرگی ، مرحوم منصور والامقام ، مرحومه لوریک میناسیان ، مرحوم جمشید اسماعیل خانی و بسیاری دیگر از هنرمندان شاخص این مرز و بوم بوده اند که همه در چند سال اخیر به دیار باقی شتافته اند ...
چرا همین الآن کسی به یاد پیشکسوتان سینمای ایران نیست ؟؟؟
چرا الآن کسی از پروین سلیمانی این مادر طناز سینمای ایران ، مهری ودادیان نازنین ، استاد حمیده خیرآبادی ( نادره ) ، مهری مهرنیا ، فرخ لقا هوشمند ، روح انگیز مهتدی ، داریوش اسد زاده ، شهلا ریاحی و... یادی نمیکند ؟؟؟
چرا کسی از پروین سلیمانی نمیپرسد با مستاجری چه میکنی ؟ چرا کسی از او نمیپرسد مادر پس از سالهای سال که عمرت را در عرصه هنر این مرز و بوم به رایگان دادی الان حالت چطور است ؟ چرا کسی سراغ مهری مهر نیا که در آسایشگاه سالمندان !!! است نمیرود ؟؟؟
چرا دیگر یادی از رکورددار بازی در فیلمها و سریالها و تئاترهای این مرز و بوم نمیکنیم و یادی از نادره این هنرمند نازنین سینمای ایران که در بیش از 1500 اثر نمایشی ، تلویزیونی و سینمایی ظاهر شده است نمیکنیم ؟؟؟
این وضعیت مسموم سینمای ایران که از هر نظر کثیف و مسموم و مهلک است از چیست ؟؟؟
همه زیر سر به اصطلاح ستاره ها و ستاره سازان است ...
دیگر بر همگان آشکار است که هنر بازیگری زیر سوال رفته ...
به جای بازیگران واقعی که با سالها خواندن درس و تحصیل و تحمل رنج و مشقات میتوانستند به دنیای پر رمز و راز بازیگری راه پیدا کنند عده ای سست عنصر و بی هنر مثل علف هرز سر از سینمای ایران در آورده اند و دارند پول پارو میکنند ...
چون هم تهیه کنندگان به فکر سودهای کلان و ریختن پول زیاد در جیبشان هستند و هم مردم بد سلیقه شده اند و برای هنر ارزشی قائل نیستند ...
در هر حال آنچه که واضح و مسلم و آشکار است اینکه درد زیاد است و التیامی هم ندارد ...
اما بیایید کمی به بازیگرانی فکر کنیم که اگر نبودند الآن سینمایی هم در کار نبود به بازیگرانی فکر کنیم که بدون هرگونه امکاناتی سالهای سال با تحمل رنج و مشقات فراوان پا در این راه خطیر گذاشته اند و آن را به بهترین شکل ساخته اند و الآن فراموش شده اند ....
هشداری که باید به جوانان عاشق بازیگری داد این است :
عزیزان دنیای هنر مانند ماری سمی و خوش خط خال است که درونش هیچی نیست ، پا گذاشتن در این راه جز هدر رفتن سرمایه و اتلاف وقت و در آخر هیچ نداشتن هیچی ندارد ...
نگاهی گذرا به زندگی چند تن از بازیگران حرفه ای سینمای ایران این جمله را تایید میکند ...
اما از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است بهتر است برویم به سراغ پرونده سریال تلویزیونی دایی جان ناپلئون به کارگردانی استادانه ناصر تقوایی و قلم شیوای آقای ایرج پزشک زاد ...
سریال تلویزیونی دایی جان ناپلئون بر اساس رمان دایی جان ناپلئون نوشته آقای ایرج پزشکزاد در سال 1355 توسط ناصر تقوایی در پروسه ای طولانی به تصویر کشیده شد ...
ایرج پزشکزاد نویسنده دایی جان ناپلئون این قصه را با کمی شاخ و برگ دادن از داستان زندگی خود اقتباس کرده است ...
پس به این نتیجه میرسیم که دایی جان ناپلئون یک داستان واقعی است ...
یک واقعیتی از رنجها ، خنده ها ، تلخیها و شادیهای آدمهای نزدیک به 80 سال پیش ...
داستان این سریال از آنجا آغاز میشود که در یک باغ بزرگ تعدادی خانواده که فامیل نزدیک به هم هستند زندگی میکنند ... سعید پسر خواهر دایی جان ناپلئون در یک ظهر تابستان عاشق لیلی دختر دایی جانش میشود اما به دلیل اینکه پدرش با دایی جان ناپلئون مشکلات شخصی دارد نمیتواند پرده از این راز و دلدادگی اش بردارد ، جنگ و درگیری میان آقاجان و دایی جان ناپلئون روز به روز و ساعت به ساعت بیشتر و بیشتر میشود و سعید هم روز به روز عاشقتر تا کار به جایی میرسد که دایی جان ناپلئون آب را روی بقیه اهالی میبندد در همین حین پوری پسر دایی جان سرهنگ هم که فارغ التحصیل شده و لیسانس گرفته به لیلی پیشنهاد ازدواج میدهد اما سعید در یک شب میهمانی مشتی بر نفس او میزند و پوری از ازدواج عقب میماند تا اینکه ....
( به دلیل اخلاق مداری و رعایت حقوق مادی و معنوی تهیه کننده و کارگردان و نویسنده این مجموعه مابقی داستان نگاشته نمیشود )
مرحوم اسماعیل داورفر بازیگر نقش دوستعلی خان که در این سریال نقش همسر عزیز السلطنه ( مرحومه پروین ملکوتی ) را ایفا مینمود سالها پیش در مورد این سریال در یادداشتی مینویسد :
قصه دایی جان ناپلئون یک کمدی جذاب موقعیت است و شخصیتها در وضعیتهای اغلب عادی کار خودشان را انجام میدهند ولی از طرف دیگر همان کارهای معمولی در یک موقعیت خاص و در نوع رابطه با کارهای اطرافیان کمدی به نظر میرسد . نکات ظریف و جذاب هم بیشتر آن جاهایی شکل میگیرد که ایرج پزشکزاد خانواده ها را خیلی زیبا به جان هم می اندازد و از نظر بافت دراماتیک جزو یکی از نوشته های محکم و عالی است . الحق نویسنده زحمت زیادی برای آن کشیده ، شنیده بودم که گویا وقایع داستان در خانواده خودشان اتفاق افتاده و او با ظرافت شاخ و برگهایی به واقعیت داستان افزوده است .
مرحوم اسماعیل داورفر در جای دیگری از نوشته هایش می افزاید :
من آن روزها در اداره تئاتر مشغول بازی در نمایش آی باکلاه ، آی بی کلاه بودم که کار دکتر ساعدی بود ، همان موقع آقای تقوایی ( کارگردان ) به من زنگ زد و گفت سریالی هست که برو بچه های تئاتر در آن هستند و نقشی هست که من هرچی فکر میکنم کس دیگری را نمیتوانم جز تو برایش پیدا کنم . سناریو را قبل از اجرا خواندم در وهله نخست دوستعلی یک آدم زبر و زرنگ و تا حدی نامرد و رند به نظر میرسید اما بیشتر که او را میشناختی آدم ساده ای بود ...
واقعا این روزها در نبود اسماعیل داورفر به یاد بازی جذاب و زیبای او در این سریال می افتیم و ناخود آگاه اشک از چشمانمان سرازیر میشود ...
به یاد صحنه ای که عزیز السلطنه به خاطر تجاوز دوستعلی به قمر لنبر او را هدف گلوله قرار میدهد ...
به یاد صحنه ای که دوستعلی خان از ترس بریدن ناموسش با کارد توسط عزیزالسلطنه به خانه دایی جان ناپلئون پناه میرد و...
اسماعیل داور فر در جای دیگری مینویسد :
من آن موقع برای بازی در این سریال 80 هزار تومان دستمزد گرفتم که در مقایسه با آن زمان دستمزد بسیار بالایی بود ... یکی از افتخارات زندگی ام بازی در مجموعه دایی جان ناپلئون است ...
این روزها و هنگامی که دست اجل اسماعیل داورفر را از ما جدا کرد به یاد مرحومه پروین ملکوتی افتادم که استادانه در نقش همسر داورفر در دایی جان ناپلئون ایفای نقش مینمود ...
روحشان شاد و یادشان گرامی باد ....
روز پنجشنبه 19 اردیبهشت از ساعت 14 تا 16 در مسجد نور واقع در میدان فاطمی از طرف اداره تئاتر مراسم ختم مرحوم اسماعیل داورفر برگزار میشود ...
از شما دعوت مینماییم تا در این مراسم شرکت فرمایید ...