بزرگترین تشییع جنازه قرن برگزار شد
امروزایران در نبود یکی از بزرگترین هنرمندان عرصه سینما - تلویزیون - تئاتر ودوبلاژ اشک ماتم ریخت
ساعت ۸:۳۰ صبح - مکان خیابان انقلاب میدان فردوسی
ترافیک و ازدحام بیش از حد موجب شد تا با پای پیاده به سوی تالار وحدت رهسپار شویم ... زیر پل حافظ جرثقیلهای راهنمایی و رانندگی راه را بسته بودند و مانع تردد هرگونه وسایل نقلیه به سوی تالار بزرگ وحدت میشدند . سیل جمعیت مانند رود خروشانی به سوی تالار وحدت در حرکت بود .
ساعت ۹ صبح - مکان خیابان بهشت تقاطع حافظ روبروی درب اصلی تالار وحدت
هزاران نفر بیرون خیابان ایستاده اند درب اصلی تالار بسته است صدای پرویز پرستویی از دور به گوش میرسد ... اجازه نمیدهند که جمعیت وارد تالار وحدت شود دوستی میگوید از درب خیابان حافظ باید بروید آنجا در باز است فورا به سمت خیابان حافظ حرکت میکنیم اولین قدم را داخل حیاط تالار وحدت میگذاریم و با دیدن جمعیت هزاران نفری در درون حیاط تالار بزرگ وحدت شوکه میشویم به زور جلو میرویم رضا کیانیان و مسعود کیمیایی را میبینیم که گوشه ای ایستاده اند و با مردم مشغول صحبت کردن هستند و نمیتوانند جلوتر بروند ... حسن شکوهی و علی کاظمی دیگر هنرمندان سینما و تلویزیون نیز همانجا کنار در ایستاده اند و به جایگاه که در فاصله تقریبا ۲۰۰ متری قرار دارد نگاهی میکنند و میبینند که نمیتوانند جلوتر بروند ...
در همین هنگام بلندگو روشن شده و صدای پرویز پرستویی به گوش میرسد که بارها و بارها خواهش میکند که همه ساکت شوند اما کسی به سخنان او توجهی نمیکند ...
به زور و بلا کمی جلوتر میرویم و جلوی استخر بزرگ تالار وحدت میرسیم و جایگاه را نظاره میکنیم هنرمندان بیشماری روی جایگاه ایستاده اند ...
جمعیت به حدی زیاد است که عکاسان و فیلمبرداران چه زن و چه مرد همگی روی سردر اصلی درب تالار وحدت رفته اند عده ای بالای درختها هستند و جمعیت زیادی از طبقات فوقانی تالار وحدت و مرکز هنرهای نمایشی مشغول تماشای مراسم مرحوم خسرو شکیبایی این ابرمرد سینمای ایران هستند ...
صدرالدین حجازی - اصغر بیچاره - ژاله علو - عزت الله انتظامی - پرویز پرستویی - ایرج راد - منوچهر آذری - مهدی میامی - کیانوش گرامی و بسیاری دیگر از هنرمندان کنار جایگاه مراسم و در کنار تابوت خسرو شکیبایی هستند خانواده مرحوم شکیبایی نیز در آنجا حضور دارند اما خبری از همسر سابقش هنرمند توانمند سینما و تلویزیون ایران سرکار خانم تانیا جوهری نیست شاید هم ما او را ندیدیم !!!
محمد ساربان یکی از بازیگران برجسته تئاتر نیز در میان جمعیت دیده میشود ...
باز هم پرویز پرستویی بارهاو بارها از مردم خواهش میکند که سکوت کنند تا مراسم به بهترین شکل برگزار شود ...
بالاخره قاری شروع به تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید مینماید وجمعیت سکوت میکنند ...
بعد از تلاوت قران مجید پرویز پرستویی از حسین بختیاری خواننده محترم دعوت مینماید تا شعری را که شکیبایی دوست داشته بخواند بعد از خواندن شعر ایرج راد به دعوت پرویز پرستویی روی جایگاه آمده و در مورد این هنرمند سخنانی ایراد میکند . پرستویی خاطرنشان میکند که قرار بوده بسیاری از هنرمندان امروز در مورد خسرو صحبت کنند اما ازدحام بیش از اندازه و شلوغی زیاد باعث شده تا کسانی همچون رضا کیانیان و مسعود کیمیایی و ژاله علو نتوانند جلو بیایند و در مورد این مرد بزرگ سخنرانی کنند ...
در همین هنگام پرویز پرستویی اعلام میکند که وزیر محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جناب آقای صفارهرندی میخواهند سخنانی را ایراد فرمایند ...
وزیر محترم ارشاد میکروفون را در دست گرفته و میگوید من همین الان از جلسه هیئت دولت آمده ام و حامل پیام تسلیت رئیس جمهور مردمی در سوگ خسرو شکیبایی هستم ...
بعد از سخنرانی وزیر ارشاد پرویز پرستویی از پسر خسرو شکیبایی دعوت میکند که روی صحنه آمده و سخنانی را ایراد کند ...
فرزند شکیبایی با گریه روی جایگاه آمده و از ملت به خاطر حضور بینظیرشان تقدیر و تشکر میکند و خاطر نشان میکند که روح پدرش در آنجا شاهد محبت بی دریغ مردم است ...
در همین هنگام پرویز پرستویی اعلام میکند که دیگر زمان آن رسیده که خسرو را به منزل ابدی اش ببرند عده ای لااله الا الله گویان تابوت این هنرمند فقید را بلند کرده و از درب پشت تالار وحدت به سوی مرکز هنرهای نمایش میبرند تا جمعیت بقه سویشان هجوم نبرد ... نیروهای پلیس نیز مانع از آن میشوند که سیل خروشان مردم به سوی دربهای تالار وحدت حرکت کنند در میان مردم عده ای از چهره های سرشناس سیاسی همچون حجت الاسلام والمسلمین دعایی نیز دیده میشوند ...
جمعیت که با فشار و تراکم زیادی همراه است کم کم و نرم نرم به سوی درب خروجی تالار وحدت میروند و به زور از تالار خارج میشوند تمام خیابان از جمعیت سیاهی میزند راهها همگی بسته شده است روی پل حافظ جایی برای سوزن انداختن نیست چرا که جمعیت به صورت متراکم روی آن ایستاده است تمام خیابانهای اطراف از جمعیت بسته شده است خیابان بهشت و خارک و انقلاب و... از جمعیت مملو است ...
چهره های سرشناس زیادی نتوانسته اند وارد حیاط تالار وحدت شوند چهره هایی همچون محسن قاض مرادی و همسرش مهوش وقاری سیاهپوش بیرون از تالار ایستاده اند و با مردم گفتگو میکنند ...
با وجود در نظر گرفتن صدها اتوبوس - مینی بوس و دیگر وسائط نقلیه این وسایل نقلیه در لحظات اول پر شده و به سوی بهشت زهرا ( س ) حرکت میکنند اما هزاران نفر که میخواهند خسرو را تا خانه ابدی اش همراهی کنند نمیتوانند سوار این وسایل نقلیه شوند و پیاده به سوی ایستگاههای مترو راه می افتند ...
روحش شاد و یادش گرامی باد
در سوگ و نبود خسرو شکیبایی نهادها - سازمانها و ارگانهای زیادی پیام تسلیت فرستاده اند که بعضی آنها عبارتند از :
روزنامه سینمایی بانی فیلم
سایت سینمای ما
سایت تئاتر ما
بزرگترین وبلاگ سینمایی ایران
سایت مرکز هنرهای نمایشی
خانه سینما
خانه تئاتر
اداره تئاتر
مرکز هنرهای نمایشی
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
هفته نامه جهان سینما
معاونت امور سینمایی و سمعی و بصری
بنیاد سینمایی فارابی
انجمن صنفی بازیگران سینما و تلویزیون ایران
اداره کل ارزشیابی و نظارت سینمای حرفه ای
مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
فیلمخانه ملی ایران
موزه سینما
موسسه سینما شهر
موسسه رسانه های تصویری
انجمن دستیاران فیلمبردار خانه سینما
انجمن فیلمبرداران خانه سینما
انجمن بازیگران خانه سینما
انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس
انجمن سینمای جوان ایران
کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی
وبلاگ طرفداران گلشیفته فراهانی
شرکت سهامی پخشیران
موسسه فرهنگی و هنری شهید آوینی
و...
همچنین تعداد کثیری از هنرمندان از طریق آگهی در روزنامه سایتها و یا سایر وبلاگهای سینمایی این مصیبت عظیم را تسلیت و تعزیت گفتند هنرمندانی همچون :
امین حیایی
نیلوفر خوش خلق
نیوشا ضیغمی
نیما فلاح
سحر ولد بیگی
محمدرضا شریفی نیا
رویا تیموریان
آشا محرابی
جلال الدین معیریان ( گریمور )
و...
همچنین تعداد کثیری از هنرمندان با فرستادن دست نوشته هایی این مصیبت را به جامعه هنری تسلیت و تعزیت عرض نمودند از جمله :
سیروس الوند
مهدی صباغ زاده
فریدون جیرانی
مسعود کیمیایی
رضا کیانیان
پرویز پرستویی
بهاره رهنما
محمدرضا گلزار
نیکی کریمی
بیتا فرهی
مریلا زارعی
علی ژکان
علی قربان زاده و...
همچنین لازم به ذکر است شب گذشته ویژه برنامه دو قدم مانده به صبح با حضور محمد صالح علاء - فریدون جیرانی - پرویز پرستویی - رسول صدرعاملی - هوشنگ توکلی - مهدی صباغ زاده و... به صورت زنده از شبکه ۴ سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید ...
متعاقبا روز و ساعت مجلس ترحیم این هنرمند فقید به اطلاع شما خواهد رسید ...
نوشته بهاره رهنما در سوگ خسرو شکیبایی :
داریم به بیمارستان پارسیان میرویم، به این امید بچگانه كه حتی خبر رادیو پیام دروغ باشد. میرویم، دروغ نیست، كسی هم اما نیست. به جز خودش كه حالا معنی قالب تهی كردن را به ما یاد میدهد. او عمو خسرو نیست. چون عمو خسرو حتی در سكوتش، شور و شوقی بود كه با این سكوت سرد فرق داشت. بلاتكلیف روی پلههای بیمارستان غیرعادی خلوت پارسیان یاد اولین روزی میافتم كه میرفتیم به خانه آقای داوودنژاد برای اولین تمرین «عاشقانه» اولین تمرین دستهجمعی فیلم. دلم همان طور ضعف میرود و چیزی در رگها میجوشد و قلبم تندتند میزند. نمیدانم چقدر مرا جدی بگیرد. این اولین كار جدی من در عرصه بازیگری است و شكیبایی، شكیبایی هامون است و دیدنش برای خیلیها حسرت. خیلی زود در همان چند دقیقه اول، تصمیم میگیرد كه بهجای اسمم صدایم كند: آسمانی. با لحن خاص خودش دارد شعر تكلمه میكند. از شعرهای سهراب، یك تكهاش را با ضبط كوچكی كه همراهش است میدهد گوش كنم. هی به من نگاه میكند و میگوید آخیآخی من مثل وقتیهایی كه خیلی هول میشوم، خندهام میگیرد و بیخودی میخندم. آقای داوودنژاد میگوید خوشخنده هم هست.
راستی امروز وقتی دارم از بیمارستان برمیگردم یادم افتاد این دومین مرگ شاعرانه امسال بود، بعد از مرگ نادر ابراهیمی. آن روزها كه خیلی خوشخنده بودم فكر میكردم شاعرها فقط در پاییز میمیرند، اما این طوری نیست. عمو خسرو راست میگفت؛ مرگ هم همیشه مثل عشق، بیموقع و بیخبر میآید و مثل آوار میریزد پایین. دیشب خوابی دیدم كه میدانستم تعبیر خوبی ندارد. صبح كه پشت تلفن این جمله را شنیدیم: «خبر بدی است، خیلی بد...» یادم آمد كه وقتی بیدار شدم، منتظرش بودم. هنوز جای اشكهایم را پیدا نمیكنم.
خبر اینقدر سنگین است كه اشكهایم را گم كردهام، اما به این عادت غلط و احمقانهای كه به ما یاد دادهاند، كاملا غیرارادی دفتر تلفنم را برمیدارم و به كسانی تلفن میزنم. به علیرضا داوودنژاد اما اس.ام.اس میزنم كه بیش از همیشه نیازمند شنیدن صدایش هستم. زنگ میزند و او هم قبول دارد كه رفتن شكیبایی برای ما مخصوصا به معنی پایان یك دوره خوش و بهیاد ماندنی و تكرارنشدنی است. من میگویم خیلی دوریم از آن روزها. سكوت میكند، خیلی دور است و دارد از جایی در شمال به سمت تهران میآید. یاد آن سكانسی میافتم كه آرش، فیلم «عاشقانه» با «غزال» خداحافظی میكرد و قلهوالله میخواند و فوت میكرد و میدانست كه شاید دیگر او را نبیند. آن روز آقای شكیبایی هم سرصحنه بود و پا به پای ما برای سرنوشت عشق فیلم «عاشقانه» گریه كرد. حرف گزافی نیست اگر بگویم حالا بعد از 17سال بازیگری هنوز هم احساس و باور را از هیچ بازیگر مقابلی دریافت نكردهام و حالا این عقیده تلخ باور من است كه اتفاقا در صنف ما بازیگرها برخلاف آنچه كه مردم میپندارند، آدمهای با احساس و پر رگ و خون خیلی كم است و او از این بابت برای من اسطوره همیشه عشق است. مردی كه با حركات و اداهای شیرین و واقعی و تن صدای جذاب و دوستداشتنیاش، میتوانست در به دست آوردن دلها شماره یك باشد، اما دغدغهاش نبود. مردنش هم مثل حضورش عجیب و بهیاد ماندنی و متین و شاعرانه و پرتواضع بود. من فكر میكنم برای آدمی با حجم احساس او زندگی كردن قطعا كار سختتری بود تا مردن. صدای تصنیف منوچهر سخایی در ضبط ماشینم هم از آن تقارنهای غریب روزگار است كه میخواند: «پرستوی من، پر زد و رفت».
حالا نمیدانم چرا بیشتر به شعرها و صدایش دارم فكر میكنم و به نامش كه برازندهاش بود. برازنده مرد بلندقامتی كه «خسرو» بود، مرد صبوری كه «شكیبایی» بود.
مدیریت و اعضای بزرگترین وبلاگ سینمایی ایران
بار دیگر این مصیبت عظیم را تسلیت عرض مینمایند ...
با وجود اختلاف در هیئت مدیره بزرگترین وبلاگ سینمایی ایران سعی بر آن داریم تا لحظه به لحظه شما را با آخرین اخبار در این رابطه آگاه کنیم ...